Samstag, 24. Oktober 2009

second night, first friends, first party

شب دوم ،اولین دوستان،اولین جشن...

امروز روز سومی‌ هست که در شهر manaus هستیم ، و دیشب اولین شبی بود که دوستان تازهٔ برزیلی رفتیم بیرون .همسایه ی ما یه دختر/فرنندا که سر صبحانه باهم آشنا شدیم و دیشب تولدش بود . ما رو برد بین بچه‌های برزیلی و ما با همه آشنا شدیم ، آخر شب رفتیم به یک محل که مثل یک گاراژ متروکه بود ، ولی‌ اونجا چند نفر آهنگ‌های محلی اجرام میکردن و یک مغازه کوچیک نوشیدنی میفروخت همچی‌ خیلی‌ ساده. باید بگم که برای من این هم خیلی‌ تازه بود که دختر‌های اینجا ،بر خلاف آلمان و بقیه، از اینکه با یک پسر خارجی‌ هم صحبت بشن اصلا نمیترسن و حتا سعی‌ میکردن به ما حرکت رقص محلی رو یاد بدن .از کشور‌های دیگه هم اینجا دانشجو هست مثلا با دو تا آمریکایی‌ آشنا شدیم kiki و gram و یک نفر از کلمبیا.

خلاصه به نظر من آدم‌های اینجا خیلی‌ مهربونتر از خیلی‌ کشور‌های دیگه هستن ، فقیر هستن ولی‌ خیلی‌ شاد و زنده و از ارتباط برقرار کردن با آدم‌هایی‌ که تا بحال تو زندگیشون اصلا ندیدن ، نمیترسن .

از نظر جغرافیا اینجا معروف به شوش‌های زمین هست یعنی جنگل‌های آمازون ، وقتی‌ هواپیما از شهر ساو پائولو به این سمت میاد ، شما برای تقریبا ۵۰۰ کیلومتر فقط جنگل زیر پای خودتون می‌بینید بدون یک شهر .و از کنار شهر manaus بزرگترین رود جهان میگذار یعنی‌ رود آمازون در کنار این شهر رود خانهٔ سیاه به آمازون میریزه ، این رود خون رنگ آبش خیلی‌ تیره رنگ هست به همین دلیل اسمش rio negro یعنی‌ رود سیاه گذشته شده.یه فرودگاه داره که پرواز‌های خارجی‌ هم از کشور‌های دیگه به اینجا میان .

امروز قرار هست به کنار این رود بریم ببینیم چی‌ داره.وسیلهٔ نقلیه تو این شهر فقط اتوبوس هست که اون هم حدود ۶۰۰ خط اتوبوس داره، کرایه اتوبوس زیاد نیست ولی‌ شلوغه.شهر manaus اینطوری که من دیدم مساحت خیلی‌ زیادی رو میگیره و خیلی‌ طول میکش از یه طرف به اون ور رفتن.

مثل اینکه امشب تو شهر یه جشن خیلی‌ بزرگ محلی باشه که اگه تونستیم میریم یه سر اونجا اگه اسمشو درست فهمید باشم هست boybumba یا یه چیزی شبیه به این ، اینجا مردم عادی زیاد انگلیسی‌ بلد نیستن و ما باید سعی‌ کنیم تو این چند وقت یه مقدار پرتقالی یاد بگیریم.

دربارهٔ دانشگاه اگه فردا اینترنت وصل بود مینویسم

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen